عجب هیاهویی به پا بود...
من میسوختم در عزای تو...اما بعضی بی هوا...
شعله می کشیدند...و بعضیی یکدیگر را میسوزاندند...
و گروهی دود می کردند زندگی را...
از سویی نگاهی بهت زده...و از سویی دگر وجدانی در حال انفجار...
عجب شور و حالیست ...در این جمع دل سوختگان...